قصه هاي کودکانه و قصه گوييي آنقدر با خاطرات دوران کودکي ما عجين شده است که حتما در بزرگ سالي هم از آن ياد و حتي استفاده ميکنيم. ما در کودکي عادت داشتيم خودمان را جاي يکي از شخصيتهاي مهم قصههايمان بگذاريم و گاهي حتي خودمان را در لباس آنها ببينيم.
در قصه کودک با دنياي متفاوت انسانها، حيوانات، طبيعت و … آشنا ميشود و ميتواند از تجربيات، تصاوير و تخيل موجود در تکتک سطرهاي آن استفاده کند و آنها را در زندگي خود بهکار گيرد.
مثلا مريم کوچولو که به شدت از تاريکي ميترسد و شبها نميتواند در اتاق تاريک بخوابد، با شنيدن قصهاي در مورد کودکي که به جنگ تاريکي وسياهي ميرود، به راحتي و آرامش به مادرش شب به خبر ميگويد و از او ميخواهد که هنگام خارج شدن از اتاق، چراغ را هم خاموش کند و در نهايت به راحتي به خواب ميرود.
مادر مريم به توصيه مشاور، اين قصه را بارها و بار ها با آرامش و تصوير سازيهاي زيبا براي دخترش خواند تا بلاخره ترس او از تاريکي از بين رفت.
اما براي اين که بتوانيم با قصه بسياري از مشکلات فرزندانمان را حل کنيم، بايد چه کنيم، چطور براي آنها قصه بخوانيم و در حينخواندن قصه، چه سوالاتي از بچهها بپرسيم تا بهتر بتوانند همذاتپنداري کنند و خودشان را در قالب قهرمان قصه در نظر بگيرند ؟
قصه درماني مانند بازي درماني است. در بسياري از موارد، وقتي ميخواهيم با بچه ها به طور مستقيم ارتباط برقرار کنيم. خيلي از آنها توانايي لازم را براي اين کار ندارند؛ مثلا وقتي ميخواهيم از علت اضطراب بيش از حد کودکچهار ساله آگاه شويم، نميتوانيم و نبابد اين کار را به طور مستقيم انجام دهيم؛ در واقع يکي از بهترين راهها اين است که با استفاده از قصه يا بازي اين کار را انجام دهيم.
بازي و قصه به نوعي بهترين روش مورد علاقه کودکان است. يعني بهتر است تا حد امکان بجاي کلام از ارتباط غير مستقيم مانند خواندن شعر و قصه استفاده شود. معمولا بچهها از لحن نصيحتگونه خوش شان نميآيد و در برابر آن مقاومت نشان ميدهند؛ ولي وقتي ما حرف خود را به طور غير مستقيم يا در قالب داستان بيان کنيم براي آنها لذت بخش تر خواهد بود و علاقه بيشتري نيز براي شنيدن را از خود نشان ميدهند.
بازي درماني به نوعي و قصه درماني نيز به شيوهاي ديگر ميتواند اين مقاوت را بشکند و باعث شود بدون اينکه ما بخواهيد درباره خود فرد صحبت کنيم، از شخصيتهاي ديگر در داستان صحبت کنيم که مشکلي مشابه مشکل کودک دارند. ما ميتوانيم بدون اين که درخواستي از کودک بکنيم و يا بهطور مستقيم از او چيزي بخواهيم، با خواندن داستان، آنچه را که ميخواهيم به کودک منتقل کنيم.
قصه درماني هم براي درمان کودکان و هم براي بزرگسالان به کار ميرود که البته اين امر، گاهي با رويکرد هاي درماني ديگر هم تلفيق ميشود؛ مثلا قصه درماني براي بزرگسالان يک درمان مکمل است و در کنار درمانهاي ديگر استفاده ميشود؛ زيرا قصه گويي زياد باعث ميشود صراحت کلام کم کم در فرد از بين برود و به تدريج آنها نتوانند به طور مستقيم حرفشان را بيان کنند.
اما در مورد کودک اين گونه نيست؛ زيرا با توجه به اين که آنها هنوز نميتوانند هيجاناتشان را به خوبي مديريت کنند، به محض ابن که سراغ اصل مطلب ميرويم، آنان شروع به مخفي کردن واقعيت ميکنند تا اضطراب و ونگرانبهايشان را پنهان کنند و با توجه به ابن که هنوز جسارت بزرگسالان را براي بيان واقعيت ندارند، قصه درماني ميتواند کودکان به عنوان درمان اصلي، بسيار اثربخش و موثر باشد.
قصه درماني معمولا براي انواع ترس، مثل ترس از امتحان، تنهايي و موجودات خيالي و ضطراب کودکان با انواع افسردگي، مشکلات خواب و …. به کار ميرود، همچنين در بعضي قصهها کودکان ميتوانند تخليه هيجاني نيز داشته باشند.
انتخاب قصه به عنوان حتما بايد با احتياط و م با مشاور انجام شود، مثلا در بسياري از موارد بهتر است قبل از قصه درماني، ابتدا بازي انجام شود تا هيجان کودک بيشتر تخليه شود. در واقع بازي درماني انواع مختلفي دارد که نوع بازي درماني کودکان کاملا باعث تخليه هيجاني آنها ميشود. پس بهتر است والدين در اين خصوص آموزش ببينند تا بتوانند بيشتر به فرزندانشان کمک کنند. اما بايد توجه داشته باشيم که خود مادر هم بايد اختلال باليني خاصي نداشته باشد، مثلا والدي که بيش از حد کمالگراست، هنگام تعريف کردن قضه هم، خواناخواه، ميخواهد کودک را وادار به خوب بودن يا موفق بودن بکند و بنابراين بيشتر تمرکز او نيز بر شخصيت مثبت و موفق قصه خواهد بود؛ پس والدين ابتدا بايد آموزش لازم را براي چگونه تعريف کردن قصه ببينند تا بتواند به کودک اجازه دهند تا بنابه خواست و علاقه خودش، با شخصيتي که ميخواهد، ارتباط لازم را برقرار کند؛ يعني والدين نبايد هنگام قصه گويي هيچگونه مداخلهاي براي بيان خواستههاي خودشان داشته باشند. حتي در بازي درماني هم مادر نبايد مشکل خاصي داشته باشد. مثلا مادران وسواسي هنگام بازي بچهها، مدام به فکر مرتب کردن اتاق او هستند و دوست ندارند اتاق کودک، حتي براي چند ساعت، شلوغ باقي بماند. در نهايت قصه درماني براي کودکي که مشکل خاصي دارد نيز به والدين توصيه نميشود، زيرا اين کار حتما بايد تحت نظر متخصص انجام شود.
قصه گفتن نيز مانند هر کار ديگر نيازي به مهارت خاصي دارد. هنگام گفتن قصه، خود فرد بايد آنقدر داستان را جذاب و ريتميک بگويد تا حواس کودک را کاملا بر روي آن متمرکز کند. ضمن اين که بايد خود کودک را هم با پرسش و پاسخ در جريان قصه قرار داد؛ يعني مهم آن است که والدين ذوق لازم را براي خواند داستن داشته باشند؛ مثلا از کودک بخواهند نظرش را در باره قصه و شخصيتهاي مختلف آن بگويد و هنگام شنيدن داستان منفعل نباشد و کاملا همراه باشد. يعني در برخورد با کودکان بايد بتوانيم ميزاني از شيطنت، همدلي و همراهي با آنها را داشته باشيم تا بتوانيم ارتباط خوبي با آنها برقرار کنيم.
فراموش نکنيم که فرزندان ما گاهي با ما بسيار متفاوت هستند و نبايد اصرار داشته باشيم مانند ما فکر، عمل يا رفتار کنند و درست مثل ما تصميم بگيرند. ما فقط بايد کاري کنيم که احساسات و هيجانات منفي کودک تخليه شود.
توجه داشته باشيم که هنگام خواندن قصه براي کودک يا بازي با او، محور و توجه اصلي ما بر کودک است، نه مشکل او. ما بايد بدون توجه به مشکلاتي که فرزندمان دارد، به او اجازه دهيم در بسياري موارد، خودش را بيان کند و آنچه را که ميخواهد به راحتي با ما در ميان بگذارد.
هنگام قصه گفتن بايد به موارد زيادي براي جلب توجه و همکاري کودک توجه داشته باشيم؛ مثلا از او بپرسيم که کدام شخصيت داستان را بيشتر دوست دارد و دلش ميخواهد داستان چگونه تمام شود. پاسخ به اين سوالات ميتواند در شناخت بيشتر ما از او موثر باشد. گاهي بچه ها دوست دارند چندين بار يک داستان را بشنوند؛ به اين ترتيب ما هم ميتوانيم بارها داستان را با کمي تغيير در خواندن و نحوه سوال کردن به گونه متفاوتي اجرا کنيم.
در قصه درماني، ما داستان را بهطورکلي ميخوانيم و اجازه ميدهيم خود کودک با جزئيات بقيه آن را بگويد. مثلاً اگر داستان در مورد دختري است که دوست ندارد به مدرسه برود، ميتوانيم از خود او بخواهيم که در مورد آن دختر با جزئيات کامل براي ما توضيح دهد. مثلاً از کودک در مورد اينکه چه نوع پوششي را انتخاب ميکند، لباسش چه رنگي است و چه چيزهايي دوست دارد، سؤال کنيم يا با جزئيات از او بپرسيم: (راستي به نظر تو مدرسه اين دختر چه شکليه؟ حياطش بزرگه يا کوچيک. حالا بگو به نظر تو چرا دختره دوست نداره بره مدرسه ؟ و …)
با توجه به شخصيت کودک، او پاسخهاي متفاوتي به ما ميدهد؛ مثلاً کودکي که عصبي و پرخاشگر است، يک پاسخ ميدهد و کودکي که مضطرب و نگران است، پاسخي ديگر و بچههاي هيجاني يا ترسو نيز بهگونهاي ديگر به ما پاسخ خواهند داد.
درواقع در داستانهايي که براي درمان انتخاب ميشوند، جزئيات کمتري وجود دارد تا جاي بيشتري براي حضور کودکان هم وجود داشته باشد. ميتوان گفت هر ذهن آگاهي با خلاقيت و دريافت کمي اطلاعات ميتواند رفتار دست و منحصربهفردي با فرزند خود داشته باشد. يکي از اين موارد هم ميتواند خواند قصه يا انجام بازي با کودک باشد.
درباره این سایت